کد مطلب:182742 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

شکوفایی نهضت حسینی
امام سجاد علیه السلام از هر فرصتی بهره می برد تا نام حسین علیه السلام و یاد حسین علیه السلام را در خاطره ها زنده می نماید. حضرت در هر فرصت جنایات فاجعه كربلا را بازگو نمود. حتی هنگامی كه طعام حاضر می كردند و آب می نوشیدند [1] و خلاصه در هر فرصت تداوم نهضت را همت می گماشت. وقتی گریه می نمود، می فرمود: آبی كه به هر درنده روا بود بر فرزند پیامبر ناروا دیدند! [2] .

امام سجاد علیه السلام حتی مهر و نام و نشانش از نهضت حسین علیه السلام الهام می گرفت. بر مهر خویش این جمله «خزی و شقی قاتل حسین بن علی علیه السلام» [3] حك نموده بود، كه فریادی رسا علیه حزب عثمانیه و قاتلان حسین بود. این گونه با تداوم نهضت خون بار حسین علیه السلام، باعث سقوط ستمگران شد.



[ صفحه 207]



از بركت نهضت خون بار حسین علیه السلام حزب عثمانیه سقوط نمود. امام صادق علیه السلام می فرماید: ان آل ابی سفیان قتلوا الحسین علیه السلام فنزع الله ملكهم. [4] .

«آل ابوسفیان حسین را به شهادت رساندند، خدای سبحان حكومت آنان را سرنگون نمود.» اینك سیدالساجدین علیه السلام باید این نهضت را شكوفا و ببار نشاند.

آغازین روز امامت سید ساجدین، در حالی كه اسیر دشمن ددمنش حزب حاكم قرار گرفته می باشد. حضرت را با غل و زنجیر و دستان بسته به همراه سایر اسرا، خواهران و عمه ها و دیگر خانواده شهدا از كربلا به كوفه و آنگاه به شام و سپس به مدینه، روانه می سازند!

در این سفر اسارت بار دشمن دست و پای آنان را بسته و بال های آنان را شكسته و دل های آنان را داغدار و چشمان آنان را اشكبار ساخته است. لیكن توان آن را ندارد كه مقاومت و سترگی آنان را بشكند! توان آن را ندارد كه زبان برنده تر از ذوالفقار آنان را ببندد! توان آن را ندارد كه آرمان آنان را از آنان بگیرد.آنان گرچه به زنجیر كشیده شده اند، لیكن آزاد مردان و زنانی هستند كه به همگان درس سترگی و پایداری می آموزند!

اینك مصیبت از هر سمت و سو بر آل بیت علی، بارش می كند، لیكن سترگی و ایمان آنان مقدار بزرگ است كه این مصیبت ها قادر نیستند زانوهای سترگ آنان را خم نمایند. بلكه با آغوش گشاده و رویی باز به استقبال این همه مصیبت می روند. مصیبت را زیباتر از زیبا می بینند! سترگ زمان، زینت كبری عقیله بنی هاشم ابراز كرد، ما در این



[ صفحه 208]



سفر جز زیبایی چیزی ندیدیم، ما رأیت الا جمیلا. [5] زیرا كه داغ حسین علیه السلام گر چه سوزاننده ترین است، لیكن آنچه زینب در برابر آن به كف آورده، یعنی پیروزی حق بر باطل؛ بسیار فراتر از این سخن هاست. در هنگام ورود به شام فردی شامی روی كرده به اسیران و خدا را سپاس گزاری می نماید كه مردان آنان را كشته و جامعه را از شر آنان آسوده نموده و یزید را بر آنان پیروز ساخته است! (این نمونه فرهنگ شام است).

امام سجاد علیه السلام از پیرمرد می پرسد تو قرآن می خوانی، تو آیه ذو القربی، قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی را می خوانی، تو آیه خمس یعنی و اعلموا انما غنمتم من شی ء را می خوانی، و آیا تو آیه تطهیر، انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت را می خوانی، جواب می دهد آری همه اینها را می خوانم. امام سجاد علیه السلام می فرماید: ذوالقربی ما هستیم، آیه خمس درباره ماست، آیه تطهیر درباره ما است، ما اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشیم. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جد من است! سخنان امام سجاد آن گونه انقلاب در وی ایجاد می كند كه شخص بلافاصله شروع می كند دشمنان اهل بیت، یعنی حاكمان حزب عثمانیه و یزید را لعن و نفرین نماید! كه وقتی خبر این حادثه به یزید می رسد، یزید پیرمرد را خواسته و گردنش را می زند. [6] .

كاروان را وارد مجلس بزم یزید می نمایند. سر مبارك امام را در درون طبق طلایی در برابر یزید می نهند. اسیران اهل بیت را با وضعی



[ صفحه 209]



ژولیده به زنجیر بسته در كنار پایگاه مجلل و مزین ستم در گوشه ای جای می دهند. یزید روی كرده به سر مباركت می گوید: حسین چه دیدی، كیف رأیت یا حسین! آنگاه برخی از یاران و زنان و دختران خطاب به طاغی زمان از وی می پرسند آیا درست است كه اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با این حال در مجلس تو حاضر شوند! كه این شروع افشاگری اسیران است، كه سخن از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.

سپس زینب فریاد ناله جانسوز از اعماق جان كه داغ حسین كه آن را می سوزاند برمی آورد، فریاد یا حسیناه یا حبیب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یا ابن مكة و منا، یا ابن فاطمة الزهراء، یا ابن بنت المصطفی، آه. این سر بریده فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است! آه! مگر این سر بریده فرزند فاطمه (سلام الله علیها)! آه! مگر این فرزند دختر مصطفی است! زنان دیگر زینب را همراهی می كنند یا سید اهل بیتاه یا ابن محمداه... [7] سر می دهند مجلس منقلب می شود، اشك از چشمان همگان جاری می گردد.

آنگاه یزید اشتباه دیگری مرتكب می شود، چوب خیزران برداشته بر لب و دندان حسین می زند. الله اكبر از عداوت و بغض و كینه بنی امیه، الله اكبر از پلیدی كه پایان ندارد.

افشاگری كاروان اثر خود را نهاده، مردم وقتی می فهمند سر بریده از حسین فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه زهرا است؛ اعتراض از میان آنان شروع می شود. ابوبرزه اسلمی روی كرده به یزید می گوید تو چوب بر این لب و دندان می زنی، من بارها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم كه این لب ها و لب های برادرش «حسن» را بوسه می زد و می فرمود اینان سروران



[ صفحه 210]



جوانان بهشتند و قاتلان اینها را لعن و نفرین می نمود! یزید وقتی رسوایی خویش را مشاهده می كند دستور می دهد اسلمی را از مجلس اخراج نمایند. [8] .

آنگاه یزید به خاستگاه حزب عثمانیه بازگشت نموده كشته های كربلا را به تلافی كشته های بدر مداوله می نماید و آرزو می كند كه ای كاش بزرگان من زنده بودند و به من می گفتند دستت درد نكند.



لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل



فاهلوا فاستهلوا فرحا

ثم قالو یا یزید لا تشل [9] .



یزید آیات قرآن بر زبان جاری می سازد كه خدا ملك و سلطنت را به هر كس بخواهد می دهد، تؤتی الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء. [10] .

در این هنگام دوباره كام علی گشوده می شود و زینب دوباره سخن می گوید و فرزند هند جگرخوار را در بارگاهش رسوا می سازد. زینب رو كرده به یزید می گوید: یزید آهسته! گمان كردی دنیا به كام تو است و گمان كردی این اقتدار پایدار خواهد ماند! بد گونه گمان داری! آیا آیه قرآن را فراموش كرده ای كه می فرماید: و لا یحسبن الذین كفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما. [11] «آنان كه كفر ورزند گمان مبرند مهلتی كه به آنان می دهیم برای آنان خیر و سعادت است، مهلت



[ صفحه 211]



می دهیم تا به جنایات خویش بیافزایند». آیا در كنار آن آیات این آیه ها را مشاهده نمی كنی كه عاقبت سیاه همانند تو را چگونه ترسیم نموده است؟!

آنگاه یزید با كمال جرأت فرزند طلقا [12] خطاب می كند، أمن العدل یا ابن الطلقاء، آیا عدل و انصاف است كه این گونه با اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفتار كنی! فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به قتل رسانی و خانواده وی را به اسارت آوری! یزید می دانی كه كدامین آیه درباره این سرهاست، و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. [13] «گمان مبرید آنگاه كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند، بلكه آنان زنده هستند در پیشگاه خدای خویش از روزی بهره ورند». آنگاه با شگفتی از رفتار حزب عثمانیه، حزب فرزند طلقا را حزب شیطان عنوان می نماید. الا فالعجب كل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء.

كدام انسان دلیر و آزاده و سترگ به جز دختر علی است كه به خود جرأت می دهد با یزید این گونه سخن بگوید؟! وی را فرزند طلقا بخواند و وی را حزب شیطان معرفی نماید. رسوایی از این بالاتر ممكن است؟! آری از دختر سترگ علی جز این انتظار نیست. از دختری كه از سینه فاطمه شیر نوشیده جز این انتظار نیست، كه این گونه قرآن تفسیر كند و این گونه برابر ظلم و ظالم قد برافرازد.

هنوز مجلس بزم كه به مجلس عزا بدل شده، تمام نیافته است. هنوز سید الساجدین علیه السلام سخن نگفته است. هنوز سیدالساجدین بعد از چهل سال سب بر علی، چهره تابناك علی را معرفی نكرده است. اینك با



[ صفحه 212]



انقلاب و شورشی كه در مجلس پدید آمده انبوه جمعیت در حال بهت و گریه اند.

امام سجاد علیه السلام رسالتی بس عظیم را به عهده دارد. رسالتی كه چهره علی را در پایگاه ستم و جفا باید معرفی نماید. پایگاهی كه هزاران تریبون علی را نفرین نموده اند. اینك امام سجاد علیه السلام با اختیار گرفتن یك تریبون همه آن بافته ها را پنبه نماید. خود و علی را بر همگان معرفی نماید.


[1] مناقب، ج 4، ص 180.

[2] بحار، ج 46، ص 109.

[3] كافي، ج 6، ص 473.

[4] ثواب الاعمال، ص 198، بحار، ج 46، ص 182.

[5] الفتوح، ج 5، ص 157.

[6] بحار، ج 45، ص 129.

[7] همان، ص 132.

[8] همان، ص 133.

[9] الفتوح، ج 5، ص 150، بحار، ج 45، ص 186.

[10] همان.

[11] آل عمران، 178.

[12] آزاد شدگان به دست رسول الله (ص).

[13] آل عمران، 169.